آشنایی با بهترین فیلم های ژانر انیمیشن در تمام دوران
شب در راه آهن کهکشانی
رمان کنجی میازاوا در سال 1927 یک متن استاندارد برای دانشآموزان ژاپنی است، اما در جاهای دیگر تقریباً ناشناخته باقی مانده است. این کتاب با ترکیبی از عرفان ترسناک مسیحی، شبه علم حیرتانگیز و واقعگرایی غمانگیز، دو دانشآموز به نامهای جیووانی و کامپانلا را دنبال میکند که سوار قطار اصلی به سوی ستارهها و فراتر از آن میشوند.
کارگردانان انیمیشن، Gisaburo Sugii و Arlen Tarlofsky با اقتباس از آثار میازاوا برای پرده، یک تغییر اساسی ایجاد کردند: آنها همه شخصیتهای اصلی انسان را با بچه گربههای بامزه انسانسازی شده جایگزین کردند. اما اگر قصدشان این بود که داستان را برای جوانان جذاب تر کنند، خیلی دور بودند.
با سرعت مراقبه، توطئههای بدون ساختار، و گفتمانهای اغلب نامفهوم در مورد اخلاق و فناپذیری، این تقریباً به اندازه یک صبح در کلیسا دوستداشتنی است. اما برای کسانی که صبور هستند، سفری زیبا و اغلب روشنگر است.
اوتیک کوچک (2000)
از موفق ترین تلاش های بلند تا به امروز از سوی انیماتور مشهور چک به نام سوانک ماجر که بیشتر به خاطر فیلم های کوتاه سورئالیستی درخشان و خوبش شناخته شده و مشهور است ، اوتیک کوچک جنبه ای تاریک والدین را با منطق رویارویی نگران کننده که تنها با بازی فوق العاده وحشتناک دیوید لینج برابری کرده است بررسی می کند. این فیلم در یک اکشن به طور زنده و بسیار دقیق ظاهر شده است، که هم با عنوان تداعی فوق العاده از شبه سیزی (که در آن زنان نابارور علائم روان تنی، از جمله شکم متورم ایجاد می کنند) و هم با عنوان استعاره ای طنز آمیز برای اشتهای حریص، چه جسمی و چه روانی عمل میکند.
Nausicaä of the Valley of the Wind (1984)
طرح آگاهانه محیط زیست این مورد علاقه اولیه میازاکی شامل یک دختر جوان است که تلاش می کند صلح را به جامعه پسا آخرالزمانی خود بیاورد و گسترش زمین های بایر آلوده را متوقف کند. حتی پس از اینکه کارگردان به جاهطلبی شاهکارهایی مانند Spirited Away و My Neighbor Totoro رسید، هنوز چیزی اساسی در مورد این فیلم وجود دارد، فیلمی که حاوی تمام عناصر آشنای میازاکی است. در مرکز، یک قهرمان متفکر با نیروهای جنگ طلب با دلسوزی مقابله می کند. اگر یک ری جوان در خانواده خود دارید که وسواس زیادی با The Force Awakens دارد، او شما را دوست خواهد داشت که او را با این داستان مشابه آشنا کنید.
Fehérlófia (1981)
هر کارگردانی که 15 کتاب در زمینه فولکلور نوشته باشد، افسانههای باستانی خود را جدی میگیرد، و در افسانه کامل مارسل یانکوویچ، استاد مجاری، سه شاهزاده هشدار پادشاه درباره «قفلی که نباید باز شود» را نادیده میگیرند. تمام جهنم (به معنای واقعی کلمه) باز میشود.
یک الهه مادیان سفید، سه پسر انسان به دنیا می آورد – که متعاقباً مبارزه را به دنیای زیرین باز می گرداند. حماسه ای کهن الگویی شامل آزمایش های دلهره آور استقامت، در سبک بصری Day-Glo آشکار می شود که منحنی های رنگارنگ کاندینسکی، برش های ماتیس و کاورهای بیش از حد آلبوم پروگ راک را نشان می دهد. این شبیه هیچ چیز دیگری در دنیا نیست، که باعث میشود این را حتما ببینید، هرچند وحشیگری محضی که Treeshaker، Stonecrumbler و Ironrubber با فشار دادن به گودال جهنم و پشت آن ممکن است این کار را برای افراد حساس کمی سنگین کند. بینندگان جوان تر
بازیگر هزاره (2001)
ساتوشی کن توانست تنها 4 فیلم را تا قبل از فرا رسیدن مرگش در سال 2010 و در سن 64 سالگی با وجود بیماری سرطان ، کارگردانی کند. این در حالی بود که هر 4 فیلم او باور نکردنی بودند. توانست در فیلم ها انسانیت لطیف تخیل بی حد و حصر او را به بهترین شکل ممکن به نمایش بگذارد. این یک داستان خیره کننده عشق از دست رفته با عنوان مصاحبه ای با چییوکو فوجی ئارا، ستاره فیلم های در حال محو شدن و نقشهای مختلف او قرار میگیرد، دقیقا به همان شیوه ای که Inception در رویاها فرو رفت. این داستان بررسی زیبایی از چگونگی به وجود آمدن فیلم ها و خاطرات است و فضای مشترکی را در ذهن های ما اشغال میکند.
100 پیتر پن (1953)
پدر و مادر، آیا می دانید فرزندانتان کجا هستند؟ شاید آنها پیتر پن روح شیطانی را دنبال می کنند و ستاره دوم را پشت سر می گذارند و مستقیماً به نورلند می روند، جایی که بچه ها می توانند تا حد دلشان بچه باشند. منظره مردان بالغی که کودکان را با برش و حتی یک بمب تیک تیک تهدید می کنند، این تماشای گاه و بیگاه امروزی را ناراحت می کند (و رفتار مشکوک آن با بومیان آمریکایی با رنگ سرمه ای به سختی قابل بخشش است).
اما در حالی که قطعاً از سنی بیگناهتر است، کمدی هنوز هم بازی میکند: کاپیتان هوک بلوستری همچنان یک مرد بد خطاپذیر است که به شدت توسط یک تمساح همیشه درنده تعقیب میشود، در حالی که اکشن شدید در سراسر این فیلم نشان میدهد که تیم دیزنی یک چشم به برادران وارنر داشته است. خروجی لونی تونز. در مجموع تا حدودی سطحی است، اما همچنان بهترین اقتباس از بازی باری است، که همیشه روی پرده بدشانس است.
ویژگی های یک فیلمنامه خوب
هدفی که قرار است به مخاطب منتقل شود توسط نویسنده به خوبی درک شده باشد، نویسنده باید از الگوهای تضمین شده استفاده کند، نویسنده نباید تماشاگر را فراموش کند، شخصیت پردازی یکی از مهم ترین بخش های نوشتن فیلم نامه محسوب میشود و باید به آن توجه ویژه ای داشت.